۴ روز کار در هفته و معایب آن
۴ روز کار در هفته و باور اینکه با کمتر کار کردن، شادتر، خلاقتر و متمرکزتر خواهیم بود و بهرهوری بیشتری نیز خواهیم داشت، درحال توسعه در جاهای مختلف دنیا است. البته که در سازمانهای مختلفی در ایران، همچنان ۶ روز در هفته کار میکنند و پنجشنبهها نیز سرکار میروند؛ اما خواسته یا ناخواسته، همانطور که کار هفتهای پنج روز در کل دنیا همهگیر شده است و در کشور ما نیز درحال افزایش است، باید ببینیم واکنش نسبت به هفتهای چهار روز کار چطور خواهد بود؟ آیا واقعاً مزایایی در کار آن وجود دارد؟ سازمان شما در مقابل درخواست هفته کاری ۴ روزه پرسنل، که بهزودی به مدیران نیز خواهد رسید، چه واکنشی باید نشان دهند؟ ما در این مقاله ۴ روز کار در هفته از سیمپل اچ آر، بهدنبال نگاهی عمیقتر به کار هفتهای چهار روز هستیم و با دلایل مختلفی، آن را در شرایط موجود، نهتنها ایران، بلکه دنیا نامناسب میدانیم.
۴ روز کار در هفته به چه معناست؟
۴ روز کار در هفته به این معنی که پرسنل، ۸۰ درصد از زمانی که درحال حاضر مشغول به کار هستند را در سازمان کار کنند و همان حجم کار قبلی را انجام دهند و همان مبلغی که دریافت میکردند را دریافت کنند. بعضی سازمانها ممکن است بگویند که ما یک روز از روزهای کاری سازمان کم میکنیم و در عوض ۲ ساعت به ساعات کاری پرسنل اضافه میکنیم؛ این کار هفته ای چهار روز یا فرهنگ کاهش ساعات کاری نیست.
هدف اصلی هفته کاری ۴ روزه این است که در زمان کمتر (حال این زمان کمتر میتواند ۲۰ یا ۱۰ درصد کمتر از زمان عادی باشد)، پرسنل همان کار را انجام دهند و حقوقشان را نیز کامل دریافت کنند. این موضوع بهصورت تستی در انگلیس، کانادا و استرالیا شروع شده است و نتایجی که از ۴ روز کار در هفته گفته شده، از نتایج دوره آزمایشی این کشورها است. یکی از اهداف کاهش زمان کار کردن این است که از این طریق، معیار جهانی خلاقیت، یعنی GDP، را افزایش دهد که در ادامه توضیحات بیشتری در این خصوص داده شده است.
هدف از ۴ روز کار در هفته چیست؟
هدف از اینکه فرهنگ ۴ روز کار در هفته که توسط ۴dayweek درحال توسعه است، این است که این کار، باعث بهبود شرایط برای همه شود؛ هم کارفرما، هم کارمند و هم کشور و این کار را ازطریق افزایش خلاقیت، بهبود تعادل بین زندگی، میزان شادی و کاهش نرخ بیکاری انجام میدهد. اما بهنظر میآید که این اهدف، بیش از اندازه خوشبینانه در نظر گرفته شدهاند و چنین اتفاقی در واقعیت روی نمیدهد یا حداقل کم کردن ساعات کاری، الزاماً منجربه وقوع چنین خروجیهایی در دنیا نمیشود.
معایب ۴ روز کار در هفته
در ادامه قصد داریم به بررسی ۵ علت بپردازیم که چرا ۴ روز کار در هفته مناسب نیست؟
- کار کمتر، خلاقیت را افزایش نمیدهد!
خلاقیت در دنیا براساس ملاک GDP (gross domestic product) سنجیده میشود یا به زبان سادهتر، به نسبت خروجی به میزان ورودی گفته میشود که ورودی آن شامل منابع انسانی، مواد مورد استفاده، زمان و سایر موارد بوده و خروجی آن، محصولات تولید شده است. براساس این اطلاعات، هفته کاری ۴ روزه تنها در شرایطی باعث افزایش خلاقیت در سازمان میشود که خلاقیت از قبل در آن کشور پایین باشد. برای مثال، کشور ایرلند با GPD نزدیک به ۱۲۵ دلار در هرساعت، جزو خلاقترین کشورهای دنیا قرار دارد؛ انگلیس ۵۴ دلار در ساعت، چین ۱۱ و هند ۸ دلار در ساعت.
به این معنی که کشورهایی که نرخ خلاقیت آنان بالا هست، برنامه ۴ روز کار در هفته را برایشان انجام داد؛ زیرا با انجام این کار، سازمانها و کشور برای اینکه نرخ خود را نزولی نبینند، بعد از اینکه روزهای کاری را ۴ روزه کردند، باید ساعات کاری خود را در طول هفته افزایش دهند تا با کاهش نرخ GDP روبهرو نشوند یا در غیر این صورت، شاهد نزول خلاقیت خود خواهند بود، نیروی کار آنها در حداکثر خلاقیت خود قرار دارند و بیش از این نمیتوان به آنان فشار وارد کرد. برای مثال، در یک بازه زمانی دو ساله، ژاپن ساعات کاری خود را از ۴۶ ساعت کار در هفته به ۳۰ ساعت کار در هفته کاهش داد. در نتیجه، این کار «خلاقیت» افزایش نداشت و اقتصاد کشور ۲۰ درصد کمتر از دورههای مشابه خود رشد داشت (۱۹۹۶ تا ۱۹۹۸). البته اطلاعاتی از ایران درباره خلاقیت پرسنل وجود ندارد؛ در عین حال، در همه سازمانها نیز نمیتوان با ذهنیت غلط اینکه «در ایران افراد کار نمیکنند» پیش رفت. شاید منطقیتر این باشد که شما سازمان خود را با سازمانهای رقیب بینالمللی ازنظر منابع و خروجیها بسنجید و بعد تصمیم بگیرید که آیا سازمان شما در قسمت خوبی از استفاده از خلاقیت و عملکرد قرار دارد یا خیر.
- با کار کمتر، خوشحالتر نیستیم
این فرضیه که با کار کمتر، زندگی خوشحالتری خواهیم داشت، کمی مشکوک است. درواقع تمام آزمایشاتی که این قضیه را تأیید میکنند که ۴ روز کار در هفته، باعث خوشحالی بیشتر میشود، این کار را کمتر از مدت ۶ ماه آزمایش کردهاند. درحالی که میدانیم چیزی که بهصورت دائمی و همیشگی به زندگی اضافه شود، مانند ساعات کاری کمتر، باعث خوشحالی بیشتر نمیشود. افراد شاید در طول دوره کوتاهمدت احساس خوشحالی بیشتری داشته باشند، اما این اتفاق در طول بلندمدت روی نمیدهد و افراد به حالت سابق خود برمیگردند. برای مثال، در فرانسه بعد از کاهش ساعات کاری، در طی تحقیقی متوجه شدند این کار، که با هدف افزایش احساس شادی پرسنل انجام شده بود، شکست خورده است.
علاوهبر اینها، فرضیه فرهنگ «۴ روز کار در هفته» این است که کار، چیزی اذیتکننده، اجباری و مقابل زندگی است؛ درحالی که نهتنها این مفهوم کار اجباری درحال تغییر است، بلکه نسل جدیدی که سرکار آمدهاند، اصلاً کاری که به آن علاقه نداشته باشند را انجام نمیدهند و کار را جزئی از زندگی خود میدانند نه مقابل آن. حتی در نسلهای گذشته نیز شاهد آن هستیم که افرادی که به سن بازنشستگی میرسند، درحال بازگشت به کار هستند یا افرادی که با وجود ثروت کافی، بازهم علاقه به کار کردن دارند. بهصورت کلی، میتوان گفت که ما در دنیا، درحال بیشتر بهوجود آوردن کار معنادار هستیم که باعث میشود افراد بیش از گذشته از انجام کار لذت ببرند و آن را در مقابل زندگی شخصی خود نبینند.
- با کار کمتر، اذیت میشویم
ما با جهانی روبهرو هستیم که نیروی کار آن، علیرقم اینکه نسل آلفا و نسل زد درحال ورود به بازار هستند، درحال پیر شدن است. این خواسته از این نسل، که در ساعات کاری کمتر و با ۴ روز کار در هفته، همان حجم کاری که قبلاً انجام میدادند را انجام دهند، آنها را دچار استرس و نارضایتی از کار میکند و این همان اتفاقی است که در دوران رکود در آمریکا اتفاق افتاد. همچنین ما در مقاله استرس در محیط کار به راههای مدیریت استرس کاری پرداختهایم که پیشنهاد میکنیم حتماً آن را مطالعه نمایید.
- کار کمتر باعث افزایش هزینه میشود
رابطه مستقیم بین کاهش زمان کاری پرسنل و افزایش قراردادهای نیروی پارهوقت وجود دارد. علیالخصوص در سازمانهای خدماتی، این کاهش ساعات کاری، فشار روانی بر مدیران وارد میکند؛ زیرا معمولاً باید بتوانند بهصورت همیشگی و هفت روز هفته به مشتریان خود سرویس ارائه کنند. البته معمولاً قرارداد پارهوقت هزینهای کمتر از نیروی استخدامی مجموعه دارد و درنتیجه، با افزایش استخدام پرسنل پارهوقت، درآمد سرانه کشور نیز کاهش خواهد یافت. علاوهبر اینها، این اتفاق و رواج ۴ روز کار در هفته ، امنیت شغلی را بهصورت کلی کاهش خواهد داد و در نتیجه، خلاقیت را خراب میکند. در آخر نیز حضور پرسنل پارهوقت در سازمان، باعث افزایش فشار کاری برروی مدیران و سازمان میشود؛ زیرا باید ساختار خود را متناسب با حضور این پرسنل طراحی کنند.
- کار کمتر در دوران نبود نیروی کار؟
یکی دیگر از دلایل فرهنگ کاهش زمان کار و گسترش ۴ روز کار در هفته ، کاهش نرخ بیکاری در جامعه است که برای مثال، در دهه ۱۹۳۰ میلادی، آمریکا با انجام این کار توانست نرخ بیکاری را بهخوبی کاهش دهد که در آن زمان، چیزی حدود ۲۵ درصد بود. اما در دوران امروزی، که در انگلیس نرخ بیکاری چیزی حدود ۳ درصد، در ایرلند چیزی حدود ۴ درصد است، و از طرفی صنایع و سازمانها نیاز فراوانی به نیروی کار دارند، چرا باید ساعات کاری را کاهش دهیم تا اوضاع بدتر شود؟ البته با یک شرط میتوان این کار را انجام داد و آن هم این است که کارکنان، همان اندازه که قبلاً خروجی داشتند، در زمانی که تایم کاریشان کاهش یابد نیز خروجی داشته باشند. همچنین انجام این کار در صنایعی مثل حوزه سلامت، باعث گرانتر شدن خدمات میشود؛ زیرا بیمارستان مجبور است برای همان کار قبلی که درحال انجام بود، یک نفر اضافهتر نیز جذب و استخدام کند. البته که ایران نیز از این قضیه نهتنها جدا نیست؛ بلکه با بحرانهای سیاسی، اقتصادی و مهاجرتی که دارد، شرایط بهمراتب سختتر از انگلیس و ایرلند در پیدا کردن نیرو متخصص دارد.
به سادگی، کمتر کار نکنید
فرهنگ کمتر کار کردن را نمیتوان به قطعیت رد کرد؛ صدالبته که نمیتوان تأیید هم کرد و دلایل محکمتری برای رد کردن آن وجود دارد. اما اگر هدف فرهنگ کمتر کار کردن را افزایش بهرهوری در سازمان درنظر بگیریم، بهنظر میرسد که ۴ روز کار در هفته و این گزینه، یکی از گزینههای با اولویت بسیار پایین باشد و هنوز راههای زیادی برای افزایش رضایت شغلی و موفقیت سازمانی وجود دارد.
نظرات شما