تفاوت مدیریت و رهبری در سازمان
تفاوت مدیریت و رهبری یکی از مسائل بحثبرانگیز در سازمانها است. برای نشان دادن تفاوت بین مدیریت و رهبری، از طراحان کاریکاتور گرفته تا خبرنگاران، مطلب نوشتهاند. اینکه بخواهیم درباره فرق بین این دو صحبت کنیم، هیچ اشکالی ندارد؛ اما این که بخواهیم سازمانها تشویق کنیم که همگی به سمت رهبری حرکت کنند و از سبک های مدیریت و بهطور کلی، مدیر بودن دور شوند، اشتباه است.
تصمیمگیری درباره اینکه کدام شیوه مدیریت مناسب سازمان شماست، موضوعی پیچیده است. در همین راستا، علاوهبر این که لازم است تا با سبک های رهبری آشنایی پیدا کنید، این مقاله تفاوت مدیریت و رهبری در سیمپل اچ آر نیز میتواند به شما کمک کنند. پس تا انتها همراه ما باشید.
تفاوت مدیریت و رهبری چیست؟
اینکه بدانیم دقیقاً رهبر یا مدیر کیست، کاری دشوار است؛ اما میتوان ویژگیهایی را از این افراد مشخص کرد که تفاوت مدیریت و رهبری با یکدیگر را بیشتر متوجه شد. قطعاً که یک “شخص”، تماماً رهبر، یا تماماً مدیر نیست؛ چراکه یک بازه وجود دارد که میتوان افراد را براساس فاکتورهایی که در ادامه معرفی میشوند، هرکدام را در قسمتی از آن قرار داد.
- رهبران ارزش آفرین هستند
یکی از انواع تفاوت مدیریت و رهبری این است که مدیران، تمام توجه و حواسشان به آن چیزی است که وجود دارد و بقیه آن را انجام میدهند. تمام تمرکزشان برروی ارزیابی عملکرد است؛ طوری که میخواهند ببینند مدیر خط تولید، خروجیاش از ۱۰۰ تا به ۱۱۰ میرسد یا نه؛ مدیر مارکتینگ میتواند هزینه جذب لید را از ۵ دلار به ۴ دلار کاهش دهد؛ برنامهنویس مجموعه میتواند اسپرینتها را زودتر انجام دهد؛ بدون آن که خود، کوچکترین سهمی در این قضیه داشته باشد.
رهبران خود را درون بازی با کارمندان میبینند. آنها به همان اندازه که نگاه میکنند بقیه چه کاری انجام میدهند، خودشان نیز دست به آچار میشوند و کار انجام میدهند. اگر به مدیر تولید میگویند که خروجی را از ۱۰۰ به ۱۱۰ برسان، خودشان سر خط تولید میروند و کمک میکنند. اگر به مارکتینگ میگویند که هزینه جذب را کاهش بده، خودشان نیز در طراحی کمپین کمک میکنند. اگر از برنامهنویس خود میخواهد که زودتر پروژه را به پایان برساند، خود نیز قسمتهایی غیرضروری از پروژه را حذف میکند تا پروژه زودتر انجام شود. این موضوع میتواند یکی از جذابترین تفاوت مدیریت و رهبری باشد.
- رهبران دایره ارزش ایجاد می کنند
مدیران در اطراف خود دایره ایجاد میکنند. دایرهای از افراد که رفتهرفته، تبدیل به دایره قدرت میشود. همان سوژه بقیه کارمندان سازمان میشود که با خود میگویند: “فلانی دوست مدیره، مواظب باش زیاد باهاش یه وقت بحث نکنی!”
مدیران به دنبال تیم سازی بهصورت انحصاری و محدود کردن لایه قدرت در اطراف خود هستند. با افراد خاصی سر یک میز مینشینند، جلسه میگذارند، برنامهریزی میکنند و بقیه را «آدم» حساب نمیکنند.
اما در دیگر تفاوت مدیریت و رهبری، رهبران هم این دایره را ایجاد میکنند، اما محور اصلی ایجاد آن برای رهبران، ارزشهای اخلاقی سازمان است. همچنین رهبران، این دایره را اصلاً محدود نمیکنند و از خارج به داخل آن، بهراحتی افراد را میپذیرند. رهبران در تلاش هستند تا با ایجاد گروههای تأثیرگذار در کل سازمان، فرهنگ کل مجموعه را تغییر دهند و برای تغییر فرهنگ سازمان، رفت و آمد در دایره اطراف رهبر، الزامی است.
برای اینکه متوجه شوید چقدر در تفاوت مدیریت و رهبری آگاهی دارید یا به عبارتی، طبق این ملاک، تا چه اندازه مدیر یا چقدر رهبر هستید، بررسی کنید که:
- چه تعداد از سایر مدیران همرده شما در سازمان، در مواردی که مجبور نیستند با شما مشورت و همفکری کنند، از شما کمک میگیرند؟ چند بار در طول هفته این اتفاق میافتد؟ اگر صفر یا زیر ۵ مورد است، باید بازبینی جدی در روابطتان با مدیران همرده خود انجام دهید.
- چه تعداد از اعضای سایر گروهها و دپارتمانها برای مشورت و همفکری پیش شما میآیند؟ اصلاً پیش میآید که مثلاً اگر در قسمت انبار مشغول هستید، کسی از قسمت برنامهریزی نزد شما بیاید و درباره چالشی که در زندگی شخصی یا کاری خورده است، با شما صحبت کند؟ موضوع صحبت یا مشورت مهم نیست، اصل انجام این کار در اینجا حائز اهمیت است.
درواقع، دور هر یک از مدیران در سازمان، افرادی گردهم خواهند آمد، اما اینکه این افراد، از منافع خودشان دفاع کنند و خود را در گروهی جدا از سایر افراد ببینند، یا اینکه این افراد خود را تبلیغکننده ارزشهای سازمان ببیند، تصمیم مدیر سازمان است.
- رهبران کار را مدیریت نمی کنند
یکی از بارزترین تفاوت مدیریت و رهبری این است که رهبران، کار را مدیریت نمیکنند. باز هم مدیران در سازمان، تمام توجهشان برروی خروجی کار است. این تمرکز برروی خروجی کار، این بار تأثیر مخرب دیگری میگذارد. هیچ توجهی به خود افراد سازمان نمیشود. سازمان، “رباتی” میشود. به افراد، به چشم صرفاً خروجی کار و پول نگاه میکنند و هیچ ارزشی فراتر از پول و انجام خود کار وجود ندارد.
برای همین است که وقتی به برند کارفرمایی در سازمانها نگاه میکنید، هیچ احساسی بهجز آشنایی با نحوه انجام کار، مدیریت پروژه و آنبردینگ و پکیجهای آن دریافت نمیکنید.
اما انسانها ارزشهای اخلاقی دارند؛ هدف دارند و در زندگی خود، آرزویی را دنبال میکنند. به امید چیزی در سازمان شما هستند و این امید، تنها و تنها انجام کار و گرفتن پول در برابر آن نیست.
مدیران معاملهای که با کارمندانشان میکنند مشخص است:
پرداخت بهاندازه ۳ واحد کار = دریافت ۳ واحد کار
نه بیشتر و نه کمتر.
اما معاملهای که رهبران با کارمندانشان میکنند:
پرداخت بهاندازه ۳ واحد کار + فهمیدن ارزشها و آرزوهای شخص در زندگی + همراستا کردن آنها با اهداف سازمان = ۳۰۰ واحد کار + حال بهتر
از قابل توجهترین تفاوت مدیریت و رهبری در سازمانها این است که رهبران در سازمان در تلاش هستند که برروی موضوعاتی صحبت کنند که ارزش آنها، بالاتر از انجام کار است. آنها به دنبال فهمیدن ارزشها، امیدها و انگیزههای افراد در سازمان هستند؛ امری که بسیار دشوارتر از مدیریت خود کار است. اما این کار، مانند تلاش کردن برای گرفتن نمره ۱۰۰ بوده که همان همراستا کردن ارزش کارمندان با ارزشهای سازمان و معنی دار کردن شغل است. قطعاً وقتی امتیاز ۱۰۰ را بهدست آوردند، ۹۰ هم که میشود، مدیریتکارها را بهدست آوردهاند و بسیار بهتر و با کیفیتتر از مدیران هم عمل میکنند. (نمونه ضربالمثل چون که ۱۰۰ آید، ۹۰ هم پیش ماست.)
وقتی شما عمیقاً با افراد سازمانتان همراستا شوید، برای مثال، وقتی همگی در شرکتی تولیدی بر این باور باشید که جامعه ایرانی، لایق استفاده کردن از پوشاکی باکیفیت جهانی است و قلباً به آن باور داشته باشید، چقدر نگرانیهای شما از خط تولید کمتر خواهد شد؟ اگر تا قبل از این، وقتی کیفیت خوب نبود و با مدیر تولید صحبت میکردید، الان میگویید که کیفیتی که تولید میکنیم، درخور هدف و باوری که داریم نیست. با این کار، سطح مکالمه و استاندارد در سازمانتان را ارتقاء دادهاید، ارزشهایتان را زندگی کرده و هدفی مشخص برای همه ساختهاید.
به سادگی، از مدیریت دوری کنید
بعد از آگاهی از تفاوت مدیریت و رهبری، تصمیمگیری درباره اینکه میخواهید در سازمانتان مدیر باشید یا رهبر، برعهده خود شما است اما اگر تصمیم گرفتهاید که از مدیر بودن دوری کنید، این سه راهکار ساده میتواند شما را در این مسیر همراهی کند:
- خود را شریک کار کارمندان کنید و در اجرا دخیل شوید.
- دایره اطرافیان خود را از جنس افراد قدرمند در سازمان، به جنس افرادی که همراستا با ارزشهای سازمان هستند، تغییر دهید.
- با کارمندان خود درباره آرزوها و ارزشهای اخلاقیشان صحبت کنید. با ایجاد ارزشهای اخلاقی و هدف مشترک، مدیریت کردن کارها بسیار آسانتر خواهد شد.
نظرات شما