parimatchmostbet azpinap1 winmostbet kzmosbet aviator1win uzmostbetpinup login1win aviatormostbetpin up india1 win kz4rabet bd1win1win apostamostbet aviator1wınonewinaviator mostbet1 win azmostbet indiapin up betmostbet indiapin-upmostbet azmostbetpinuplucky jetparimatchпинапmostbet4era bet4rabet bangladeshaviatorpin up kzpin up casinoluckyjet1 win1 win1win onlinelucky jet4rabet pakistanmostbetmosbetlacky jet1win loginpin up casinomostbet casino1 win onlinelucky jet crash

هوش هیجانی تیمی چیست؟ راهکارهایی برای سنجش و افزایش هوش هیجانی در مدیریت تیم

هوش هیجانی تیمی چیست؟ راهکارهایی برای سنجش و افزایش هوش هیجانی در مدیریت تیم

هوش هیجانی تیمی در مدیریت

چرا بعضی تیم‌ها با اینکه بهترین افراد را دارند، باز هم نتیجه نمی‌گیرند؟ پاسخ در چیزی است که کمتر درباره‌اش صحبت می‌شود: هوش هیجانی تیمی.

هوش هیجانی بااهمیت است و همه آن را می‌دانیم؛ اما ترجمه آن در بُعد شخصی، تیمی و سازمانی در دل سازمان، موضوعی است که در این مقاله هوش هیجانی در مدیریت در سیمپل اچ آر به آن می‌پردازیم. همچنین به‌دنبال باز و شفاف‌کردن و ارائه مسیر‌هایی هستیم که بتوانید به‌معنای واقعی، آن را پیاده کنید.

هوش هیجانی تیمی چیست؟

اولین نکته قابل توجه درباره هوش هیجانی تیم، تفاوت آن با هوش هیجانی فردی است. درواقع هوش هیجانی تیمی ارتباطی با نوع فردی در افراد حاضر در تیم ندارد. به این معنی که اگر در تیم شما، همه افراد دارای هوش هیجانی بالایی باشند، الزاماً هوش هیجانی تیمی شما بالا نیست و طبیعتاً اگر بالا باشد، به این معنا نیست که هوش تک‌به‌تک افراد داخل تیم نیز بالا است.

هوش هیجانی تیمی روتین‌های منظم رفتاری هستند که باعث می‌شوند نیازهای اجتماعی افراد در گروه برآورده شود. این نیاز‌های اجتماعی شامل نیاز پذیرفته‌شدن، دیده‌شدن و ارزش داشتن است. پاسخ این نیاز‌ها نه در فعالیت خاص و عجیب، بلکه در دل تمام مکالمات و تعاملات روزمره اعضای تیم، از گفتگو در چت سازمانی، جلسات یک به یک و روزانه و حتی رویدادهای تیم سازی در سازمان شکل می‌گیرد. توجه کنید که اگر این پروسه به درستی انجام شود، باعث ایجاد احساس اعتماد سازمانی، امنیت و تعلق سازمانی می‌گردد.

چه کارهایی برای افزایش هوش هیجانی تیمی می توان انجام داد؟

خانم ونسا (Vanessa Urch Druskat)، محقق معروف حوزه رهبری، در کتاب معروف خود، توضیحات کاملی درباره کارهایی که می‌توان انجام داد تا هوش هیجانی تیمی را افزایش دهیم، ارائه کرده است. به‌طور کلی، ۳ اقدام برتر پیشنهادی ایشان شامل موارد زیر است:

  1. تلاش مداوم و منظم برای شناخت عمیق یکدیگر و درک تفاوت‌های اعضا
  2. ارزیابی مداوم و منظم نقاط قوت و نقاط قابل بهبود اعضا
  3. ارتباط مداوم و منظم با مدیران ارشد یا اعضای هیئت‌مدیره برای درک اولویت‌های سازمان

درنظر داشته باشید که دو کلمه «مداوم» و «منظم» به‌صورت ویژه‌ای در این اقدامات تکرار شده است:

ممکن است شما به‌عنوان مدیر تیم یا فعال حوزه منابع انسانی، اقدامات مختلفی برای تک‌به‌تک این نیازهای اجتماعی انجام داده باشید. اما نکته کلیدی درباره ساخت تیمی که هوش هیجانی بالایی داشته باشند، «مداوم» و «منظم» بودن این اقدامات است. به این معنی که اگر تصمیم‌ می‌گیرید در طول جلسات یک به یک اعضا، درباره نقاط قوت و ضعف فرد صحبت کنید، این کار را باید همیشه انجام دهید. اگر تصمیم‌گیری فعالیت تیمی برای شناخت یکدیگر داشته باشید، این کار باید تبدیل به یک Norm و فعالیت منظم شود نه یک Event خاص که یک یا دوبار در سال صورت می‌گیرد.

نکته حائز اهمیت در تیم‌های با هوش هیجانی بالا این است که این ویژگی برای تیم‌ها، «قابل ساختن» است نه «کسب کردنی». این موضوع، جنبه‌های مثبت و منفی دارد؛ به این معنی که اگر شما این کار را یاد بگیرید و انجام دهید، احتمال بالایی دارد که در تیم‌های مختلف نیز بتوانید این کار را انجام دهید و اگر این کار را یاد نگیرید، احتمالاً هر تیمی هم در دست بگیرید، موفقیت چندانی کسب نخواهید کرد.

چگونه هوش هیجانی تیم را بسنجم؟

برای آن‌که بتوانید چیزی را بهبود دهید، باید قادر باشید آن را بسنجید. همان‌طور که بالا بیان کردیم، هوش هیجانی تیمی در سه بعد مختلف تعریف می‌شود؛ بنابراین، برای سنجش هوش هیجانی تیمی باید سه بُعد مختلف را مدنظر قرار دهید. شما می‌توانید سؤالات زیر را بین اعضای تیم و خودتان تکمیل کنید تا متوجه شوید که درحال حاضر، اوضاع تیم چگونه است.

برای سنجش شناخت اعضای تیم از یکدیگر می‌توانید به سؤالات زیر پاسخ دهید:

  • چقدر برای درک نیازهای یکدیگر در تیم تلاش می‌شود؟
  • چقدر برای شناسایی مهارت‌ و توانایی‌های هر فرد در تیم تلاش می‌‌شود؟
  • آیا همه اعضای تیم، مورد احترام قرار می‌گیرند؟
  • آیا اعضا به‌صورت منظم، بازخورد موثر می‌دهند تا امکان رشد و توسعه برایشان فراهم شود؟

در بُعد سنجش نقاط قوت و قابل پیشرفت اعضای تیم، می‌توانید از سؤالات زیر کمک بگیرید:

  • ما به‌طور معمول، اثربخشی فعالیت‌، فرآیند و عملکرد خود را مورد ارزیابی قرار می‌دهیم.
  • ما به‌صورت شفاف، درباره مسائل و مشکلات صحبت کرده و برای حل آن‌ها تلاش می‌کنیم.
  • وقتی مشکل یا بحرانی ایجاد می‌شود، خیلی سریع نسبت به رفع آن اقدام می‌کنیم.

برای سنجش ارتباط با مدیران ارشدتر و هم‌راستایی با استراتژی سازمان سؤالات زیر می‌توانند مفید باشند:

  • ما ارتباط خود را با سهام‌داران و مدیران ارشد، به‌طور منظم و پیوسته، حفظ و ارتقا می‌دهیم.
  • ما به‌صورت منظم با اعضای گروه‌های دیگر و سایر بخش‌ها، که می‌توانند در عملکرد ما تأثیرگذار باشند، در ارتباط هستیم و تلاش می‌کنیم منابع لازم برای بهبود عملکرد خودمان را تأمین کنیم.

با درنظرگرفتن سؤالات بالا، از اعضای تیم خود بخواهید که به آن‌ها از بین یک (ضعیف) تا پنج (قوی) نمره دهند و نتایج را بررسی کنید. با بررسی نتایج، نقاطی که باید روی آن‌ها تمرکز و سرمایه‌گذاری ویژه داشته باشید، مشخص خواهد شد.

پیشنهاد سیمپل اچ آر برای بهبود مکالمات

معمولاً پیشبرد این جلسات دشوار است؛ چراکه اعضا صحبت نمی‌کنند یا شاید درگیر فرهنگ سکوت سازمانی شوند. یکی از کارهایی که می‌توانید برای تسهیل‌گری و تسریع فرآیند انجام دهید، استفاده از آنالیز SWOT است. حال این آنالیز را می‌توانید برای کل تیم‌تان انجام دهید و در جلسات یک‌به‌یک استفاده کنید. همچنین ایجاد یک مکالمه ساختارمند و منظم که همه را به فکر وادار کند و گفتگو را، چه یک‌به‌یک و چه گروهی، غنی نماید، می‌تواند گزینه‌ای مناسب باشد. توجه داشته باشید که پیش از جلسات، از اعضا بخواهید فرصت‌ها، تهدید‌ها، نقاط قوت و ضعف تیم را بنویسند که درباره آن‌ها صحبت کنید.

چرا هوش هیجانی برای سازمان و تیم ها ضروری است؟

آیا تیمی که هوش هیجانی نداشته باشد، نمی‌تواند کار کند؟ قطعاً که می‌تواند، اما تلاش علوم انسانی، مانند علوم مردم‌شناسی، جامعه‌شناسی، مدیریت و منابع انسانی بر این است تا کاری کند که تیم‌ها بهینه‌تر کار کنند. همین تعالی و هم‌افزایی بین افراد است که ابرسازمان‌ها، گروه‌ها و تشکل‌های مختلف را شکل می‌دهند که می‌توانند دنیا را متحیر کنند. اساساً ما در تمام علوم مدیریتی، مانند منابع انسانی، به‌دنبال آن هستیم که بهره‌وری را افزایش دهیم؛ به این معنی که با صرف منابع انسانی، مالی و زمانی کمتر، به دستاوردهای بیشتری برسیم.

با درک همین نکته، هوش هیجانی تیمی یکی از مؤثرترین عوامل در افزایش عملکرد تیم و درنتیجه، افزایش بهره وری سازمان و تیم است.

براساس یکی از معتبرترین مقالات منتشرشده هاروارد (منبع)، ۳ شرط لازم است تا تیم‌ها عملکرد خوبی داشته باشند:

  1. اعتماد: اعتماد دوطرفه بین تمام اعضای گروه نسبت به اینکه آسیبی از هیچ یک از اعضا به آن‌ها به‌صورت عامدانه نخواهد رسید.
  2. احساس تعلق داشتن: احساس بین اعضا که به جایی ارزشمند تعلق دارند.
  3. احساس تأثیرگذاربودن: این احساس که هر فرد می‌تواند به‌خوبی عمل کند باعث می‌شود آنان در کنار یکدیگر، بهتر عمل می‌کنند.

حال برای اینکه بتوانیم این سه احساس را در تیم ایجاد کنیم، نیازمند یک مبدل یا مترجم هستیم. این ترجمه در سازمان توسط هوش هیجانی انجام می‌شود.

هوش هیجانی تیم چگونه کار می کند؟

هوش هیجانی با ایجاد کردن Norm و رفتارها تلاش می‌کند تا «عادت‌» هایی را در سازمان پیاده‌سازی کند که درنهایت باعث ایجاد احساس اعتماد، تعلق سازمانی و تأثیرگذاری می‌شود. باید توجه کرد که این ۳ شرط، همگی از جنس «احساسات» هستند. به دیگر بیان، این سه شرط در محیطی محقق می‌شود که احساسات به‌خوبی مدیریت شده است و از همین رو، توجه به «هوش هیجانی» در سازمان اهمیت می‌یابد.

وقتی می‌گویم یک تیم هوش هیجانی بالایی دارد، به این معنی نیست که آنان هر احساسی که در تیم‌شان ایجاد می‌شود را سرکوب یا به‌شدت توجه می‌کنند، بلکه به این معنی است که این تیم‌ها قادرند احساسات پنهان و آشکار خود را به‌صورت خودخواسته (برخلاف شرایطی که هر احساسی در تیم ایجاد گردد، بدون کنترل در تیم مطرح می‌شود) مطرح کنند و تلاش می‌کنند تا متوجه شوند هر احساسی، چه تأثیری در کار ایجاد می‌کند.

علاوه‌براین‌ها، رفتار کردن در شرایطی که کمک به تشکیل و تقویت رابطه برای اعضای داخل و خارج تیم می‌کند و باعث تقویت واکنش تیم در مواجه با چالش‌های می‌شود، می‌توان گفت هوش هیجانی تیمی یا سازمانی به‌معنی جستجو کردن، توجه‌کردن، پذیرفتن احساسات مختلف مؤثر در کار است.

چند لایه هوش هیجانی وجود دارد؟

لازم به یادآوری است که یک تیم با اعضایی که همگی هوش هیجانی بالایی دارند، الزاماً یک تیم با هوش هیجانی بالا درست نمی‌کند. یک تیم، گروه یا سازمان، ویژگی‌های شخصی مستقل خود را دارند که ویژگی تک‌به‌تک آن‌ها در شکل‌گیری ویژگی‌های شخصیتی آن تیم تأثیرگذار است، اما هر ویژگی که آن افراد دارند، الزاماً به تیم منتقل نمی‌شود.

برای مثال، اگر شما تمام مهاجمان دنیا را در یک تیم جمع کنید، الزاماً حمله آن تیم قوی نمی‌شود؛ زیرا تیمی که در حمله قوی است، الزاماً همه مهاجم نیستند، بلکه دفاع آن به‌خوبی به هافبک‌ها و هافبک‌ها به مهاجم‌ها پاس می‌دهند که درنهایت، باعث ساختن تیمی می‌شود که در حمله‌کردن خوب عمل می‌کند.

درک این نکته نیز حائز اهمیت است که ساختن یک نفر که هوش هیجانی بالایی دارد، بسیار راحت‌تر از ساختن تیمی است که هوش هیجانی بالایی دارد. درست مانند ساختن تیم‌ها که می‌توانند بهترین بازیکنان و مهاجم‌های دنیا را خریداری کنند اما حتماً تیم‌ آن‌ها قوی نمی‌شود و حتی می‌تواند آنان را ضعیف کند.

کتاب معروف هوش هیجانی آقای گلمن (منبع)، به تفاوت بین هوش هیجانی گروهی و فردی به‌خوبی می‌پردازد و بیان می‌کند که شخصی که دارای هوش هیجانی بالایی است، چند ویژگی زیر را دارد:

  • نسبت به احساسات خود آگاهی دارد.
  • می‌تواند احساسات خود را Regulate کند. (کلمه مناسبی برای ترجمه وجود ندارد و اگر به چیزی ترجمه می‌کردیم، حق مطلب ادا نمی‌شد.)
  • این آگاهی و Regulation هم به درون خود شخص و هم به اطرافیان نشان داده می‌شود.

در ادامه تعاریف آقای گلمن، به یک بعد دیگر از هوش هیجانی نیز پرداخته است. گلمن می‌گوید به کسی می‌گوییم که «هوش هیجانی شخصی» دارد که از آگاهی و Regulate کردن احساسات او و «هوش هیجانی اجتماعی» از آگاهی و Regulate کردن احساسات دیگران ایجاد می‌شود.

و در انتها، تیمی که از نظر آقای گلمن دارای هوش هیجانی بالایی است، دارای ویژگی‌های زیر است:

  • آگاهی از احساسات اعضای خود دارد.
  • آگاهی از احساسات تیم خود دارد.
  • آگاهی از احساسات اعضای سایر تیم‌ها دارد.
  • آگاهی از احساسات سایر تیم‌ها دارد.

در تیمی که دارای هوش هیجانی بالایی است، وقتی یکی از اعضا، احساس خوبی ندارد و توسط سایر افراد تیم دیده می‌شود، موردتوجه قرار می‌گیرد و همه آن‌ها نسبت به این موضوع آگاهی پیدا می‌کنند تا بتوانند کاری کنند تا آن شخص دوباره به عملکرد خوب خود بازگردد. یا در شرایطی که برای موضوعی رأی‌گیری می‌کنند، در تیمی که هوش هیجانی پایینی داشته باشد، بعد از اینکه یک رأی، مخالف بقیه آرا باشد، بدون توجه به آن یک رأی، کار مورد تأیید سایر اعضا را انجام می‌دهند. ولی در تیمی با هوش هیجانی بالا، دلیل مخالفت یا انتخاب آن فرد را می‌شنوند، به آن احترام می‌گذراند و تلاش می‌کنند تا جای ممکن، او را با خود همراه کنند.

چطور به احساسات شخصی در تیم می توانیم توجه کنیم؟

مرز باریکی میان توجه به احساسات شخصی افراد در تیم و حریم شخصی آنان در تیم وجود دارد. سؤال اصلی اینجاست: تا چه حد می‌توانیم از احساسات شخصی افراد در تیم مطلع باشیم؟ تا چه اندازه می‌توانیم وارد حریم شخصی افراد شویم؟ آیا می‌توانیم این احساسات شخصی را در تیم نادیده بگیریم؟

تیم‌هایی که دارای هوش هیجانی بالایی هستند، احساسات شخصی یکدیگر را نادیده نمی‌گیرند، آن را می‌بینند، درک می‌کنند و مدنظر قرار می‌دهند؛ اما نه با این هدف که بخواهند وارد حریم شخصی فرد شوند یا به‌عنوان تراپیست به او کمک کنند، بلکه با این هدف که بتوانند شرایط کاری را طوری با شرایط فرد تناسب دهند که شاهد بهترین عملکرد فرد باشند.

تیم‌هایی با هوش هیجانی بالا، توجه به احساسات شخصی را نه یک ریسک عملکردی، بلکه فرصتی برای استفاده از بهترین ورژن کاری یکدیگر قلمداد می‌کنند.

چقدر به احساسات فردی توجه کنیم که تیم خراب نشود؟

تیم‌هایی که هوش هیجانی بالایی دارند و موفق عمل می‌کنند، قرار نیست که کل روز خود را به بیان احساسات یکدیگر بگذرانند؛ بلکه آنان علاوه‌بر دیدن، توجه‌کردن و پذیرش احساسات مختلف اعضا، آن‌ها را کنترل نیز می‌کنند. این تیم‌ها حاصل تعادل ایجادشده بین دو اتفاق زیر هستند:

  1. آگاهی از احساسات: دیدن، پذیرش، مراقبت از احساسات: حمایت و مراقبت
  2. کنترل احساسات: رویارویی سازنده با احساسات: شهامت رویارویی

برای ساختن تیمی که هوش هیجانی بالایی دارد، همانقدر که توجه به احساسات اهمیت دارد، کنترل آن نیز مهم است. اگر کنترل احساسات در تیم وجود نداشته باشد، عملکرد تیم سینوسی خواهد شد. برای شفاف‌ترشدن موضوع توجه کنید که بدون کنترل‌کردن احساسات جمعی، وقتی یک نفر موضوع منفی را بیان می‌کند، ممکن است حال همه اعضا بد شود. همچنین این امکان وجود دارد که همه اعضا کمک کنند تا حال او بهتر شود؛ یعنی ممکن است حال منفی شخص به کل تیم غالب شود یا حال تیم بر او تأثیر بگذارد و حالش را خوب کند.

ما در تیم‌هایمان نیاز داریم که حال مثبت و خوب بیشتری داشته باشیم. البته نه به این معنی که حال خوب را بازی کنیم و واقعی نباشد یا اینکه بخواهیم نظر گروه را به شخص تحمیل کنیم؛ بلکه به این معنی که در مواجه با حال منفی، نیاز است با کنترل، انرژی و حمایت بیشتری برخورد و تلاش کنیم تا نگذاریم حال منفی به تیم سرایت کند و حال خوب تیم به شخص برسد.

درواقع در تیم نیاز داریم (بیشتر مواقع) میانگین حال اعضا را خوب نگه داریم. شاید این بهترین ترجمه برای «کنترل احساسات» در گروه باشد.

علاوه‌براین‌ها، نیاز داریم اگر در کار نیز فردی اشتباه یا کوتاهی دارد، موضوع بیان شود و تیم با آن به طرز مناسبی روبه‌رو شود. کنترل احساسات در گروه یا «رویارویی سازنده»، نه در مقابل «آگاهی از احساسات»، بلکه تعادل بخش آن است. اگر در گروه تلاش کنیم که فقط احساسات اعضا را مورد توجه قرار دهیم، با یکدیگر مخالفت و رویارویی سازنده نخواهیم داشت و تیم به‌سمت سکوت‌کردن در مقابل موضوعات مختلف خواهد رفت و این اتفاق، رفته‌رفته حتی تیم را بی‌روح می‌کند و سازمان را به‌سمت «سکوت سازمانی» سوق می‌دهد که بسیار خطرناک است.

در مقابل، اگر تیم را طوری طراحی کنیم که تعادل بین رویارویی با افراد در زمانی که کار اشتباهی کرده یا از خط قرمزی عبور کرده‌اند و توجه به احساسات تک‌به‌تک اعضای ایجاد کنیم، آن موقع است که به تیم با هوش هیجانی بالا می‌رسیم. تیمی که می‌داند وقتی فردی از خط قرمزی عبور کرد، باید با او برخورد کند و می‌داند بعد از اینکه با او برخورد کرد، چطور دوباره به او توجه کند، احساساتش را ببیند، بپذیرد و تلاش کند تا حالش را خوب کند. تیمی که به‌موقع دعوا می‌کند و به‌موقع محبت می‌ورزد، شاید خلاصه‌ترین تعریف از تیم با هوش هیجانی بالا باشد.

چطور Norms را در گروه ایجاد کنیم؟

در ابتدا لازم است توجه ویژه‌ای به کلمه Norm داشته باشیم. ترجمه‌های مختلفی از کلمه Norm ارائه می‌شود:

  • قوانین رفتاری در گروه که اعضا را هدایت، کنترل و نظارت می‌کند که رفتار قابل قبول داشته باشند.
  • یک استاندارد مورد تأیید یا یک مدل
  • میانگین مجموعه توسعه‌ و دستاوردهای یک گروه
  • یک الگوی تکرارشونده در رفتار / یک رفتار معمول تکرارشونده

ما به Norm ها با همه تعاریفی که در بالا مطرح شد، نیاز داریم تا در تیم‌های خود اعتمادسازی و هویت‌بخشی کنیم و احساس تأثیرگذاری و مفیدبودن را به تیم بدهیم. ایجادکردن Norm ها به‌معنی رفتارهایی است که در تیم عموماً تکرار می‌شوند.

استاندارد‌های نانوشته یا نوشته رفتاری که اعضا، خود را به آن متعهد می‌دانند، از پنج روش مختلف ایجاد می‌شوند:

  1. رهبران رسمی گروه: یعنی همان مدیر رسمی گروه
  2. رهبران غیررسمی گروه: آن شخصی که تأثیر زیادی بر گروه دارد ولی رسماً مدیر نیست؛ مدیر در سایه گروه
  3. با دنبال‌کنندگان تأثیرگذار: اعضای تیمی که تأثیرگذاری بالایی روی سایر اعضا دارند.
  4. با آموزش: آموزش‌های مستقیمی که برای Norm ها می‌توان به سازمان ارائه کرد.
  5. با فرهنگ سازمانی (فرهنگ محیط بالادستی): منظور محیطی است که تیم در آن قرار گرفته است.

البته باید بدانید روش‌هایی که می‌توانید Norm های مختلفی را ایجاد کنید، طبق تعریف بالا بود، اما سطوحی که Norm ها در آن تعریف می‌شوند، دارای سه سطح فردی، تیمی و خارج از تیم، به شرح زیر هستند که به‌همراه چند مثال برای ایجاد دید بهتر، عنوان شده‌اند. توجه داشته باشید که تلاش‌شده برای مثال‌ها، از هر دو بال کمک گرفته شود؛ هم «دیدن احساسات» و هم «کنترل‌کردن احساسات».

سطوح

سطح فردی (Individual Level)

سطح تیمی (Team Level)

سطح بین‌تیمی / خارج از تیم

آگاهی از احساسات

کنترل احساسات

آگاهی از احساسات

کنترل احساسات

آگاهی از احساسات

کنترل احساسات

تقویت اعتماد

شروع هر جلسه با یک دقیقه check in احساسی

گفتگوی دوستانه و محترمانه با اعضا درباره رفتارهای مشکل‌ساز

گفتگو درباره اثرات پروژه‌ها یا فشار کاری بر حس کلی تیم

درک نیازها و نگرانی‌های تیم‌های دیگر ازطریق جلسات مشترک

مدیریت شایعات یا برداشت‌های منفی بین تیمی با شفاف‌سازی سریع و محترمانه

تقویت اعتماد و هویت

اختصاص زمان کوتاه خارج از کار برای شناخت علایق و دغدغه‌های شخصی اعضا

حمایت علنی از هم‌تیمی‌ها در مقابل تعارضات غیرسازنده

مرور وضعیت تیم در بازه‌های زمانی ثابت (هفتگی / ماهانه) و بررسی «حس و حال جمع»

طراحی فعالیت‌های تیمی برای کاهش استرس (بازی کوتاه، پیاده‌روی مشترک، ناهار تیمی)

رصد فرهنگ کلان سازمان و پیامدهای آن روی روحیه تیم

دعوت افراد یا ذی‌نفعان کلیدی به جلسات مهم برای ایجاد هم‌راستایی احساسی و کاری

تقویت اعتماد و کارآمدی

پرسیدن نظر همه، حتی اعضای کم‌حرف، قبل از تصمیم‌گیری

قدردانی علنی از همکاری یا تلاش‌های مثبت دیگران

تبادل فیدبک سازنده بین اعضا با روشی مشخص و ایمن

برنامه‌ریزی برای صحبت درباره موضوعات دشوار یا تعارضات در زمان و فضای مناسب

اطلاع از برنامه‌ها، فشارها و محدودیت‌های سایر بخش‌ها

شبکه‌سازی فعال برای افزایش پشتیبانی سازمانی از تیم خود

تقویت کارآمدی

استفاده از تکنیک‌های شخصی برای آرام‌سازی خود و دیگران (مثل نفس عمیق یا زمان استراحت کوتاه)

تهیه شاخص‌های مشخص برای ارزیابی احساسات و رضایت تیمی

شناسایی افراد کلیدی خارج از تیم که بر موفقیت تیم تأثیر دارند.

تقویت کارآمدی و هویت

یادآوری و اجرای قوانین رفتاری تیم در همه جلسات

دعوت به اشتراک‌گذاری تجربیات شخصی مرتبط با کار، برای تقویت همدلی

جشن گرفتن موفقیت‌ها و پیشرفت‌ها، حتی کوچک

شنیدن بازخورد بیرونی درباره عملکرد تیم

ارائه کمک داوطلبانه به تیم‌های دیگر در بحران‌ها یا پروژه‌های سنگین

 

توجه به سطوحی که در آن Norm ها تعریف می‌شوند و توجه به دو بال «توجه» و «کنترل» در ایجادکردن آن‌ها، می‌تواند بستر را برای ایجاد یک تیم با هوش هیجانی بالا بسیار میسر کند.

به دیگر بیان، Norm ها را می‌توان به خرده‌عادت‌هایی تعریف کرد که روزمره یک تیم را شکل می‌دهد. اگر علاقه‌مند به کتاب‌های بهبود عملکرد شخصی باشید، احتمالاً با کتاب «عادت‌های اتمی» آشنا هستید. شاید یکی از مناسب‌ترین تشبیه‌ها برای Norm ها در تیم، همانطور که در این کتاب بیان شده، رفتارهای خرد تکرارشونده باشد.

شاید برای اینکه راحت‌تر در ذهن بماند بهتر باشد بگوییم: «شما برای اینکه تیمی با هوش هیجانی بالا داشته باشید، نیاز دارید Norm های اتمی بسازید.» همین Norm های اتمی کوچک است که تیم با هوش هیجانی شما را می‌سازد، نه رفتارها و اتفاقات یکباره هیجانی و کوتاه‌مدت. شما می‌توانید از همین فردا و با اولین مکالمه‌تان با هر یک از اعضای تیم، این مسیر را شروع کنید؛ با پرسیدن یک سؤال ساده: «امروز حالت از یک تا ده چنده؟»

جدول زیر، یک چک‌لیست ساده است که این امکان را به شما می‌دهد به‌صورت روزانه یا هفتگی، خود را یک ارزیابی ساده انجام دهید که چقدر درحال حرکت به سمت ساختن تیمی با هوش هیجانی بالا هستید که بتواند عملکردی خیره‌کننده و پایدار داشته باشد.

انجام شد

انجام نشد

رفتار / Norm

دسته

سطح

شروع جلسه با check in احساسی

آگاهی

فردی

شناخت علایق شخصی اعضا در خارج از کار

آگاهی

فردی

پرسیدن نظر همه، حتی افراد کم‌حرف

آگاهی

فردی

یادآوری قوانین رفتاری

کنترل

فردی

گفتگوی محترمانه درباره رفتار مشکل‌ساز

کنترل

فردی

حمایت علنی از هم‌تیمی‌ها در مقابل تعارض‌های غیرسازنده

کنترل

فردی

استفاده از تکنیک‌های آرام‌سازی

کنترل

فردی

قدردانی علنی از همکاری مثبت

کنترل

فردی

ایجاد شاخص‌های ارزیابی احساس و رضایت

آگاهی

تیمی

مرور حس و حال جمع به‌صورت دوره‌ای

آگاهی

تیمی

بحث درمورد اثر پروژه‌ها بر روحیه تیم

آگاهی

تیمی

برنامه‌ریزی برای گفتگوی موضوعات دشوار

کنترل

تیمی

طراحی فعالیت‌های کاهش استرس

کنترل

تیمی

تمرکز بر حل مسئله به‌جای سرزنش

کنترل

تیمی

درک نیازها و نگرانی‌های تیم‌های دیگر

آگاهی

بین‌تیمی

شناسایی محدودیت‌های بخش‌های دیگر

آگاهی

بین‌تیمی

شنیدن بازخورد بیرونی درباره عملکرد تیم

آگاهی

بین‌تیمی

شناسایی افراد کلیدی بیرون از تیم

آگاهی

بین‌تیمی

شبکه‌سازی فعال برای حمایت سازمانی

کنترل

بین‌تیمی

دعوت از ذی‌نفعان مهم به جلسات کلیدی

کنترل

بین‌تیمی

کمک داوطلبانه به تیم‌های دیگر

کنترل

بین‌تیمی

شفاف‌سازی سریع برای مدیریت شایعات

کنترل

بین‌تیمی

 

خلاصه مقاله هوش هیجانی در مدیریت سیمپل اچ آر

موضوع

خلاصه

هوش هیجانی در مدیریت

اهمیت هوش هیجانی در سازمان‌ها، تأثیر روی بهره‌وری و پیاده‌سازی آن در تیم‌ها

هوش هیجانی تیمی

هوش هیجانی تیمی با فردی متفاوت است و بر روابط و تعاملات اجتماعی تأکید دارد.

افزایش هوش هیجانی تیمی

اقدامات شامل شناخت عمیق اعضا، ارزیابی نقاط قوت، ارتباط با مدیران

سنجش هوش هیجانی تیم

ارزیابی ابعاد مختلف ازجمله شناخت نیازها، شناسایی مهارت‌ها و بازخورد

ضرورت هوش هیجانی برای سازمان

تأثیر مثبت بر اعتماد، تعلق و کارایی تیمی و ایجاد کارکرد بهینه‌تر

عملکرد هوش هیجانی تیم

ایجاد Norm و عادات رفتاری برای تقویت اعتماد، تعلق و تأثیرگذاری

چند لایه هوش هیجانی

تفاوت بین هوش هیجانی فردی و گروهی از دیدگاه گلمن

توجه به احساسات شخصی

دیده‌بانی و درک احساسات شخصی بدون نقض حریم خصوصی

تعادل در توجه به احساسات

آگاهی و کنترل احساسات برای جلوگیری از تأثیرات منفی در تیم

ایجاد Norms در تیم

تمرکز بر رفتارهای روزمره و استانداردهای نانوشته برای اعتماد و تأثیرگذاری

چک‌لیست ساخت تیم با هوش هیجانی بالا

ارزیابی و بررسی دوره‌ای رفتارها و Norm های تیمی برای ارتقای هوش هیجانی

 


 

سوالات متداول

  • هوش هیجانی در مدیریت چیست؟

هوش هیجانی توانایی شناخت، کنترل و مدیریت احساسات خود و دیگران است. در مدیریت، این مهارت به مدیران کمک می‌کند تا روابط مؤثرتری با کارکنان برقرار کنند، تصمیم‌های بهتری بگیرند و در شرایط پرتنش، واکنش‌های سازنده نشان دهند.

  • چرا هوش هیجانی برای مدیران اهمیت دارد؟

مدیرانی که هوش هیجانی بالایی دارند، توانایی بیشتری در ایجاد انگیزه، حل تعارض سازمانی، مدیریت استرس و برقراری ارتباط مؤثر دارند. این موضوع منجر به افزایش اعتماد کارکنان، بهبود فرهنگ سازمانی و ارتقای بهره‌وری تیم می‌شود.

  • چگونه می‌توان هوش هیجانی را در مدیریت تقویت کرد؟

ازطریق خودآگاهی، تمرین کنترل هیجانات، همدلی با دیگران، توسعه مهارت‌های ارتباطی و دریافت بازخورد مداوم، می‌توان هوش هیجانی را تقویت کرد. مدیران با یادگیری این مهارت‌ها می‌توانند رهبران الهام‌بخش‌تری باشند.

چقدر از خوندن این مقاله لذت بردی؟

می‌تونی روی این ستاره‌ها بزنی تا احساست رو نسبت به این مقاله بدونیم

میانگین نظر سایر سیمپل آچ آری‌هامون 5 / 5. تعداد سیمپل اچ آری‌هایی که احساسشون رو بیان کردند: 2

می‌تونی اولین‌نفربودن در نظردادن رو تجربه کنی:)

برچسب ها

برچسب ها

مقالات مرتبط

مقالات مرتبط

نظرات شما

نظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نکات مدیریتی را به‌صورت هفتگی دریافت کنید