تست MBTI
تست MBTI یا همان تیپ شناسی Myers-Briggs Type Indicator محبوبترین تست شخصیت شناسی در دنیا شناخته میشود. این محبوبیت تنها منوط به ایران نیست؛ بهطوری که در بیش از ۸۰ درصد از شرکتهای فورچون ۱۰۰ نیز درحال استفاده است و افرادی که این تست را انجام میدهند، سالانه بیش از ۲۰ میلیون دلار درآمد برای منتشرکنندگان این آزمون ایجاد میکنند. اما در این مقاله تست MBTI در سیمپل اچ آر میخواهیم کمی متفاوت به این تست شخصیت شناسی نگاه کنیم. آزمون رایگان یا تحلیل پیشرفته در این مقاله وجود ندارد؛ درواقع اصلاً اعتقادی به این تست نداریم و در ادامه با استناد به حقایق مختلفی از آن، امیدواریم بتوانیم برای تصمیمگیری بهتر به شما کمک کنیم.
چرا تست شخصیت شناسی انجام می دهیم؟
اگر میتوانستیم تستی انجام دهیم که تیپ شخصیتی ما را بهدرستی تشخیص میداد و مسیر شغلی که احتمال موفقیت ما در آن بیشتر بود را نشان میداد، احتمالاً اتفاق بینظیری بود. یا اگر میتوانستیم تیپ شخصیت افراد را در فرایند جذب و استخدام نیروی انسانی شناسایی کنیم و سپس تصمیم بگیریم که آیا آن شخص برای ما مناسب است یا خیر، بازهم اتفاق جذابی بود. این دو سناریو، از محبوبترین دلایل استفاده از آزمونهای شخصیت شناسی، علیالخصوص تست MBTI هستند. شاید دلیل علاقه به انجام دادن این تستها را، که بیشتر آنان نیز از نظر علمی تأیید نشدهاند و میتوانید دلیل آن را در مقاله تست شخصیت شناسی شغلی بخوانید، علاقه انسانها به شناختن خود، بقیه و پیداکردن «کلماتی» برای توصیف آنان باشد. اما نکته اینجاست که براساس تحقیقات مختلف، مشخص شده است که تست شخصیت شناسی MBTI ممکن است مواردی را مورد سنجش قرار دهد، اما اینکه آن موارد، چیزهای ارزشمندی هستند یا خیر و همچنین بهدرستی اندازهگیری شدهاند یا نه، همواره محل سؤال بودهاست.
آغاز تیپ شخصیت شناسی MBTI
این تست شخصیت شناسی MBTI توسط یک مادر و دختر (Isabel & Katherine Briggs) که هیچ ارتباطی با علم روانشناسی نداشتند و تنها کتابی که در این حوزه خوانده بودند، کتاب «تیپ روانشناسی» بود (منبع)، در دهه ۴۰ میلادی توسعه پیدا کرد. خانم ایزابل باور داشت که تیپهای شخصیتی متفاوت، هرکدام بر یک موقعیت شغلی مناسب هستند و درنتیجه، این تست MBTI را آزمونی برای سنجش عملکرد آینده افراد در سازمان معرفی کرد. سالها بعد، مرکز سنجش آموزش جهانی (Educational Testing Service)، تحقیقات گستردهای را روی این تست انجام داد و درنهایت تصمیم گرفت آن را تأیید نکند، اما اینجا پایان کار نبود. در سال ۱۹۷۵ میلادی، مجله مشاوره روانشناسی، حق انتشار این تست را از مادر و دختر خرید و از آن به بعد، بهعنوان یکی از محبوبترین تستهای تیپ شناسی مورد استفاده قرار میگیرد (منبع). امروزه بسیار از مؤسسات، دانشگاهها، سازمانها و حتی کلیساها، براساس این تست MBTI ، آزمونهای مختلفی میگیرند و بهعنوان قسمتی از فرآیند جذب و استخدام خود، مورد استفاده قرار میدهند.
تست شخصیت شناسی MBTI درست کار می کند؟
برای اینکه متوجه شویم تست شخصیت شناسی MBTI درست کار میکند یا خیر، کافیست به یک سؤال پاسخ دهید: «آیا این آزمون، درست اندازهگیری میکند؟» برای پاسخ به این پرسش، لازم است از چند دیدگاه، آن را مورد بررسی قرار دهیم:
- ثبات تست (reliability)
وقتی بهدنبال تیپ شخصیتی هستیم، باید در آن ثبات وجود داشته باشد. برای مثال، نمیشود که صبح وقتی تست MBTI را میدهید، تیپ شخصیتی شما ENTJ باشد و وقتی شب آزمون میدهید، تغییر کرده باشد! در این صورت، reliability تست زیرسؤال میرود و قابل اعتماد نیست؛ زیرا وقتی از شخص تست میگیریم، متوجه نمیشویم که این تفاوت بهدلیل تغییر در شخصیت آن فرد ایجاد گردیده یا در تست اشکالی وجود دارد که باعث آن تغییر شده است. به عبارت دیگر، شما باید با همان تیپ شخصیتی که به دنیا میآیید، زندگی خود را ادامه دهید.
برای سنجش ثبات یک تست، آن را از پروسهای به نام test Retest عبور میدهند. به این صورت که از یک شخص، دوبار در طول زمانهای مختلف، تست گرفته میشود. این بازه زمانی ممکن است از چند هفته تا چند سال به طول بیانجامد؛ چراکه گفته میشود تیپ ارائهشده توسط تست شخصیت شناسی MBTI در طول زمان، ثابت خواهد بود، ما نیز توقع تغییری در آن نداریم. اما درواقعیت، حتی وقتی بازه زمانی کوتاه است و به چند هفته محدود است، بیش از ۵۰ درصد از افرادی که دوباره تست را انجام میدهند، نتایج متفاوتی در تیپ شخصیتی خود دریافت میکنند.
- استاندارد اشتباه اندازهگیری (Standard Error Of Measurement)
به بیان ساده، استاندارد اشتباه اندازهگیری این نکته را بیان میکند که اگر در اندازهگیری تست دچار اشتباه شدیم، با چه میزان خطایی نتیجه به ما نشان داده خواهد شد؟ برای مثال، اگر در یک تست MBTI ، امتیاز فردی ۱۸ و دیگری ۲۰ شد، اگر بتوانیم این دو نمره را بهدرستی توضیح دهیم که آیا بهدلیل اختلاف بین این دو نفر این دو نمره ایجاد شده است یا خیر، صرفاً بهدلیل اشتباه در تست است.
زمانی که درحال اندازهگیری استاندارد اشتباه هستیم، میتوانید آن را مانند سطحبندی درنظر بگیرید. اگر بخواهیم افراد را براساس قد طبقهبندی کنیم و اندازه هر دسته را ۳۰ سانتیمتر لحاظ کنیم، استاندارد اشتباه اندازهگیری خود را ۳۰ سانتیمتر قرار دادهایم و اگر دستهبندیهای خود را ۵ سانتیمتری انتخاب کنیم، استاندارد اشتباه اندازهگیری خود را ۵ سانتیمتری درنظر گرفتهایم.
این دستهبندیها در تستهای تیپ شناسی بسیار اهمیت دارند؛ از این جهت که اگر برای مثال، فردی ۲ سؤال از ۱۰۰ سؤال را متفاوت جواب دهد، باید به اندازه «دقیقاً» همان دو سؤال، تیپ شخصیتیاش متفاوت نمایش داده شود.
اما در تست MBTI ، تمام افراد را در ۴ دستهبندی خشک قرار میدهند؛ به این معنی که ممکن است دو نفر، تنها در چند سؤال محدود با یکدیگر تفاوت داشته باشند و شباهت بسیار زیادی نیز به هم داشته باشند، اما تیپ شخصیتی آنان با یکدیگر کاملاً متفاوت ارزیابی شود. از دیدگاهی دیگر، چون دستهبندی که تست شخصیت شناسی MBTI انجام میدهد، بسیار بزرگ است، مانند این است که افراد را براساس قد دستهبندی و هر دسته را ۵۰ سانتیمتری طراحی کنیم؛ یعنی افراد ۱۰۰ تا ۱۵۰ و افراد ۱۵۰ تا ۲۰۰ سانتیمتر. بنابراین، دو اشتباه ممکن است روی دهد:
– یک نفر که ۱۰۱ سانتیمتر است در دسته پایین قرار میگیرد و نفر دیگری نیز که ۱۴۹ سانتیمتر است در همان دسته قرار میگیرد؛ در حالی که اختلاف زیادی با یکدیگر دارند.
– ازطرف دیگر، همان شخص ۱۴۹ سانتیمتری در دسته پایین قرار گرفتهاست؛ در حالی که شخصی که ۱۵۱ سانتیمتری است، در دسته بالاتر قرار گرفته، درحالی که اختلاف این دو نفر بسیار کم است.
این همان کاری است که این تست MBTI انجام میدهد؛ یعنی ممکن است افراد با تیپهای کاملاً گوناگون در یک دسته قرار گیرند و بالعکس، افراد خیلی شبیه به یکدیگر، در دستههای کاملاً متفاوت قرار گیرند، درحالی که ما از تست تیپشناسی، توقع دقت بالایی داریم.
ساختار آماری تست MBTI
یکی دیگر از تحقیقات انجامشده برروی تست MBTI ، از تحلیل نمودار حاصل از جوابهای این آزمون بوده است. قبل از اینکه بیشتر ادامه دهیم، میدانیم که ما دو نوع نمودار داریم:
- نمودار توزیع نرمال
- نمودار توزیع دو اوجی یا دو مدی
برای مثال، وقتی شما ۱۰۰ نفر از افراد را بهطور اتفاقی انتخاب و آنها را براساس وزنشان دستهبندی میکنید، شما قطعاً با یک نمودار توزیع نرمال روبهرو خواهید شد. عده زیادی در میانه وجود دارد و هرچه به اطراف نزدیکتر میشوید، تعداد افراد کمتر میشود؛ یعنی احتمالاً اکثریت افراد، در بازه وزنی ۷۰ تا ۸۰ کیلو هستند و هرچه از وزن کمتر از ۷۰ یا بیشتر از ۸۰ فاصله میگیرید، تعداد افراد کمتر میشود و به شما شکل نمودار زنگوله مانند یا توزیع نرمال ارائه میکند.
حال اگر این افراد را به دو دسته خانم و آقا تقسیم کنیم، شاهد یک نمودار توزیع دو مدی یا دو اوجی خواهیم بود. آقایان بهطور کلی از خانمها وزنشان بیشتر است و ما شاهد دو قله خواهیم بود. اما نکته اینجاست که در همان دو قله نیز، توزیع نرمال است؛ یعنی عده زیادی از آقایان، در بازه وزنی ۷۵ تا ۸۰ قرار میگیرند و در وزنهای بیشتر یا کمتر تعداد افراد کمتر میشود، همینطور در وزن خانمها.
این همان تصوری است که از تست شخصیت شناسی MBTI انتظار میرود. زمانی که شما افراد را به دو دسته «درونگرا» یا «برونگرا» تقسیم میکنید، باید شاهد یک نمودار توزیع دو مدی یا همان دو اوجی باشید که اینطور نیست (منبع)؛ یعنی توقع میرود زمانی که نتایج آزمون یک گروه از افراد را که این تست MBTI را انجام دادهاند، کنار یکدیگر قرار دهیم و براساس برونگرا یا درونگرایی آنان را تقسیم کنیم، شاهد یک نمودار توزیع دو مدی باشیم که در آن، افراد درونگرا یک زنگوله جدا و افراد برونگرا یک زنگوله جدا را شکل داده باشند (مانند تصویر ۲ در بالا). اما در واقعیت، همانطور که در لینک منبع بالا نشان داده شده است، با تحلیل جوابهای تست به چنین نموداری نمیرسیم و بالعکس، با این قضیه روبهرو خواهیم شد که بیشتر افراد، در میانه درونگرایی و برونگرایی قرار ندارند و در دو طرف هر زنگوله قرار میگیرند (نمودار تست MBTI مشابه یک زنگوله برعکس میشود؛ تصویر شماره سه). یعنی خیلی احتمال دارد که تیپ شخصیتی شما را درونگرا ارزیابی کند اما اختلاف شما با دسته برونگراها، بسیار کم باشد و بالعکس.
هدف تست MBTI چست؟ واقعا چه چیزی را می سنجد؟
سنجش کیفیت تست MBTI یک معیار پیچیده و دشوار برای اندازهگیری است. برای مثال، آزمونهای هوشسنجی را درنظر بگیرید. تلاشهای فراوانی میشود که این آزمونها معلومات افراد، مانند تحصیلات دانشگاهی، را مورد سنجش قرار ندهند و سوگیریهایی نسبت به مسائل فرهنگی، نژادی و جنسیتی را به حداقل برسانند. بنابراین، میبینیم که بسیاری از آزمونهای هوشسنجی، از هیچ متن و توضیحی استفاده نمیکنند و تنها با تصویر پیش میروند تا از این طریق، جلوی این سوگیریها و خطا در نتیجه آزمون را بگیرند.
تست شخصیت شناسی MBTI را از دو جهت میتوان مورد بررسی قرار داد:
- آیا آن چهار دستهای که این تست درباره آن صحبت میکند، واقعاً وجود دارد یا خیر؟
- آیا دانستن تیپ شخصیتی فرد براساس MBTI ، به پیشبینی عملکرد آینده و مسیر شغلی او کمک میکند یا خیر؟
دو سؤال بسیار اساسی که اگر این تست نتواند به آنها پاسخ دهد، ماهیت وجودی خود را از دست داده است.
برای اینکه متوجه شویم آن چهار دستهای که تست MBTI درباره آن صحبت میکند، واقعاً وجود دارد یا خیر، از روش Factor Analysis استفاده میشود. این تحلیل، ارتباط بین سؤالات و خروجی آزمون را از روشهای مختلفی به شرح زیر، مورد سنجش قرار میدهد که اگر این چهار شرط برقرار باشد، «آزمون» موفق بیرون آمده است:
- ارتباط: هر پرسشی که درباره هرکدام از آن چهار دسته از تست MBTI پرسیده میشود، باید ارتباط بالایی با سایر سؤالاتی که در همان دسته وجود دارد، داشته باشد.
- اتصال: سؤالاتی که در کل تست MBTI وجود دارد، باید بهطور مستقیم با یکی از آن چهار دسته در ارتباط داشته باشد. مثلاً سؤال «من از شرکتکردن در جشنها لذت میبرم.» باید مستقیماً با برونگرایی در ارتباط باشد.
- استقلال: هر پرسش باید تنها یک عامل را موردبررسی قرار دهد؛ یعنی نباید سؤالات یکی از این چهار دسته، با سؤالات یکی دیگر از این چهار دسته، ارتباط یا شباهتی داشته باشند؛ زیرا اگر اینگونه باشد، احتمالاً هردو سؤال، درحال اندازهگیری یک چیز هستند.
- پیوستگی: چهار عامل معرفیشده در این تست شخصیت شناسی MBTI ، باید بتواند پاسخگوی تفاوتهای بین افراد باشند، وگرنه هر شخصی میتواند تعدادی سؤال بیربط و غیرمرتبط بپرسد و در آخر نیز، یک لیبل به پاسخدهنده بدهد. نیاز است ارتباطی پیوسته بین عوامل و تفاوت بین افراد وجود داشته باشد.
نتیجه این تحقیقات نشان داد که این تست، در هر چهار ارزیابی شکست خورده است. در تحقیقی که برروی بیش از ۱۲۰۰ نفر انجام شد، این آزمون نتوانست به بیش از ۸۳ درصد از تفاوتهایی که بین این افراد وجود دارد، پاسخ دهد؛ یعنی در بهترین حالت، با انجام این تست، تنها ۱۷ درصد از تفاوتهای افراد را پاسخ داد.
تست شخصیت شناسی شغلی MBTI
بسیار از افراد از تست MBTI برای انتخاب مسیر شغلی خود استفاده میکنند. یک راه سنجش برای اینکه توجه شویم چقدر این تست درست عمل میکند را در مثال زیر توضیح میدهیم:
برای مثال، گفته میشود که تعدادی زیادی از مدرسین، تیپ شخصیتی ESTJ دارند؛ پس اگر شخصی، تیپ شخصیتیاش ESTJ شد، بهتر است که مدرس شودو اما زمانی که تحقیق میکنیم، متوجه میشویم که فراوانی افراد ESTJ در تدریس برابر با فراوانی افراد در عموم افراد جامعه و هر دو، ۱۲ درصد است. بنابراین، هیچ ارتباط معناداری بین تیپ شخصیتی و شغل افراد وجود ندارد. در تحقیق دیگری نیز ثابت شد که تقریباً میزان فراوانی هر تیپ شخصیتی در هر شغلی، با یکدیگر برابر است.
علاوهبراینها، هیچ تحقیق و مدرکی وجود ندارد که یک تیپ شخصیتی در یک شغل، عملکردی بهتر از تیپ شخصیتی دیگری خواهد داشت. برای مثال، هیچ مدرکی وجود ندارد که کارشناس فروش ESFP از کارشناس فروش INTJ عملکرد بهتری داشته باشد؛ یعنی هیچ مدرکی وجود ندارد که یک تیپ شخصیتی، برای یک شغل خاص مناسب است یا اینکه یک تیپ شخصیتی در یک شغل، عملکرد بهتری خواهد داشت یا حتی بیشتر در شغل خواهد ماند.
به سادگی، گول تست MBTI را نخورید!
به زبان ساده، ممکن است شما با قرارگرفتن در شرایط محیطی متفاوت در مدت زمانی بسیار کوتاهی (کمتر از ۵ هفته)، در هر یک از این ۱۶ تیپ شخصیتی قرار بگیرید. تست MBTI یک تلاش مصنوعی برای سادهکردن پیچیدگیهای بالای انسان است که البته ازنظر مارکت و صنعت تبلیغات، این اتفاق بسیار جذاب بوده و روزبهروز نیز درحال گسترش است. تفاسیر جذابی که در انتهای تست شخصیت شناسی MBTI انجام میشود، دستهبندی محکم و تمیز، ارائه مشاغل مرتبط و احتمال پیشرفت در آینده همه ترفندهای مارکتینگی است که از آن درحال استفاده هستند؛ اما این شما هستید که مانند فیلم ماتریکس انتخاب میکنید قرص آبی را انتخاب کنید یا قرمز؟ انتخاب میکنید قدمبهقدم، در طول زندگی خود تلاش کنید خودتان را با تخصیص زمان، انرژی و هزینه بشناسید و برای بهبود شرایط زندگی خود تلاش کنید یا در دنیایی خیالی با انواع این تستها زندگی کنید.
نظرات شما